این روزها این گزاره به شکل گسترده و جدی در تحلیلهای برجامی برجسته است که اروپا به شدت به نفت و گاز ایران نیاز دارد و تکاپوی گسترده سرویس سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا و ارائه طرحها و ایدههای مختلف برای حل اختلافات باقیمانده میان آمریکا و ایران معطوف به "نیاز شدید" اروپا به نفت و گاز ایران است. از این رو، حتی برخی تحلیلگران به دولت پیشنهاد کردهاند که فعلا از توافق صرف نظر کند و منتظر "زمستان سخت" اروپا بماند تا مجبور به ارائه طرحهای پیشنهادی بهتری شود و بر آمریکا برای پذیرش آن و توافق با ایران فشار آورد.
بر کسی پوشیده نیست که اروپا پس از جنگ اوکراین و تحریم نفت و گاز روسیه با مشکل انرژی به ویژه گاز مواجه است و پیش بینی میشود که در زمستان آینده هم ذخایر گازی اروپا کفاف نیازهای آن را نکند. اما آیا اروپا برای جبران کسری انرژی خود بر روی ایران حساب باز کرده است و به گفته برخی برای احیای برجام به هر قیمتی دست و پا میزند؟ به نظر این گونه نیست و واقعیت امر چیز دیگری است. اولا در بحث نفت که به دنبال کاهش تقاضا متاثر از عوامل مختلفی همچون نگرانی از رکود اقتصادی و افزایش جزئی ذخایر نفت آمریکا، قیمت نفت به قبل از جنگ اوکراین بازگشته است و از این جهت تقریبا میتوان گفت که فشار جنگ بر قیمت نفت و مشتقات آن تا حدود زیادی تخلیه شده است.
ثانیا امروز نیاز شدید اروپا به ویژه برای زمستان پیش رو به گاز است که اساسا ایران در شرایط فعلی قادر به تامین کمبود گاز اروپا نیست. ایران سالیانه حدود 256 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی تولید میکند که سال گذشته خود 240 میلیارد آن را مصرف و تنها 17 میلیارد متر مکعب صادر کرده است که آن هم بر اساس قراردادهای قبلی به عراق و ترکیه صادر شده است. از این رو، اساسا مازاد گازی ندارد که بخواهد به اروپا صادر کند تا اروپا هم به خاطر آن برای رسیدن به توافق به آب و آتش بزند.
به نظر نگارنده، اروپا حتی اگر هم برجام احیا شود، شاید مقطعی به واردات اندک انرژی از ایران روی آورد، اما در سایه تداوم تنش با غرب و نگرانی از بازگشت تحریمها در آینده، هیچ نگاه راهبردی به همکاری در حوزه انرژی با ایران ندارد. آن گونه که پیداست اروپا پس از تجربه وابستگی به گاز و نفت روسیه، در حال برنامه ریزی برای دستیابی به منابع وارداتی پایداری در حوزه انرژی است که کمترین تاثیرپذیری را از ناپایداریهای سیاسی و امنیتی منطقهای و بینالمللی داشته باشند. از این رو، ایران به فرض احیای برجام و در سایه تداوم تنش تاریخی با غرب خارج از گزینههای احتمالی اروپا برای رسیدن به منابع وارداتی پایدار است.
البته ناگفته هم نماند اروپا بنا به گزارش بنیاد مطالعاتی "بروگل" در بروکسل فراتر از حد پیشبینیها در جهت بینیازی خود از گاز روسیه حرکت کرده و میزان وابستگی خود به آن را از 40 درصد به 20 درصد تا پایان ژوئن گذشته کاهش داده است و واردات گاز خود از آمریکا، قطر و آفریقا را افزایش داده و به موازات آن نیز راههای جایگزینی را برای تولید مضاعف برق از زغال سنگ و انرژی خورشیدی در پیش گرفته است. اما با این حال باز با مشکل مواجه است و احتمالا برای پایان وابستگی به گاز روسیه به زمان بیشتری نیاز دارد. اروپا هم اکنون مترصد پایان مدت قراردادهای گازی قطر با کشورهای دیگر است تا به مشتری بزرگ گاز آن تبدیل شود.
اما فارغ از آمار و مباحث پیشگفته، رفتار اخیر تروئیکای اروپا (فرانسه، انگلیس و آلمان) در مذاکرات وین از عدم شرکت مذاکره کنندگان ارشد آن گرفته تا بیانیه تند دیروز در انتقاد از ایران نیز موید این مدعاست که اولا اروپا خود را نیازمند شدید انرژی ایران نمیبیند که اگر چنین بود، آیا لازم نبود که مذاکره کنندگان سه کشور اروپایی به وین میآمدند تا شاید با وساطت میان آمریکا و ایران راه حلی برای مسائل باقیمانده پیدا کنند تا خود از منافع آن بهره مند شود؟ ثانیا، تکاپوی گسترده جوزف بورل و معاونش انریکه مورا و طرحهای آنها برای احیای برجام، بیشتر معطوف به انگیزههای امنیتی و سیاسی مشترک آمریکا و اروپا برای احیای این توافق است و نباید آن را به حساب نیاز شدید اروپا به انرژی ایران گذاشت که چنانچه گفته شد، نه ایران در وضعیت فعلی و تا سالها (قبل از نوسازی و توسعه میادین گازی) میتواند گازی به اروپا صادر کند و نه اروپا میخواهد به دلایل پیشگفته نگاهی راهبردی به تامین انرژی خود از ایران داشته باشد.
کما این که فرضا اروپا به شدت نیازمند به گاز و نفت ایران باشد، اولا رفتار اروپاییها نشان از فشار به آمریکا برای تامین خواستههای تهران و رسیدن به توافق نیست و ثانیا به فرض وجود چنین فشاری، آمریکا اگر هم در زمستان آتی کل اروپا از سرما از بین برود، توافقی را به هر قیمتی صرفا به خاطر نجات اروپا امضا نمیکند.
نظرات